زان یار دلنوازم (پیش به سوی بهار)

در این وبلاگ دلنوشته ، سخنرانی و صوت مرتبط با دکتر احمدی نژاد گذاشته می شود

چند نمای کوتاه از سخنان مهندس مشایی در اولین نشست به سوی بهار به همراه متن کامل سخنرانی

چند نمای کوتاه از سخنان مهندس مشایی در اولین نشست به سوی بهار به همراه متن کامل سخنرانی 



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 1 ثانیه 



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 7 ثانیه 



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 8 ثانیه 


ویدئو کامل این سخنرانی در آدرس زیر و متن کامل سخنرانی در ادامه مطلب 

https://t.me/dr_ahmadinejad/2707




سخنان مهندس مشایی در اولین نشست "به سوی بهار" – 22 تیرماه 1396

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خب خسته نباشید من دو تا نکته می خواهم عرض کنم برنامه سخنرانی هم نداشتم  فقط یکی برای آقای بقایی است. این پی گیری  حقوق سیاسی و اجتماعی همه سر جای خود. به هر حال در حد مقدور انجام میشود، همه انتظارات هم در این بخشها هم قابلیت اقدام ندارد. ولی از همه مهمتر این است که میزان ارزش گذاری کارهای ما و موازین ما به میزان معرفت و باورهای ماست. کنار پیامبر، امیرالمومنین و همه ائمه اطهار آدمهای زیادی بودند ولی نسبتهایشان متفاوت بود. فاصله آنها با پیغمبر یا امام  به همسایگی و در نماز جماعت حضور داشتن و این چیزها نیست به باورها و اعتقاداتشان هست. ممکن هست ما یک ولایتمدار تمام عیار به حساب بیاییم، خیلی هم مشهور باشیم ولی خیلی هم با ظلم مشکلی نداشته باشیم. دیروز یک جلسه ای داشتیم یکی از دوستان گفت که استاد ما- حالا استادشان چه رشته ای بود کاری ندارم و نمی خواهم بگویم و می ترسم تبلیغ منفی علیه آن فرد شود- گفت مسئول مسئول معاون یکی از نهادهای مهم کشور هست ، بعد روحانی هست خود ایشان هم روحانی بود گفت من از استادم پرسیدم که آقای بقایی مسئلش چیه؟ گفت ایشان گفت که آقای بقایی جرمهای بسیار سنگینی دارد و بعد هم رسیدگی شده و حکم هم صادرشده بله حکم هم صادر شده بعد ته ماجرا می گوید بنا بر مصالحی  آزاد شد. گفتم خب این که آخرش همه را به ولایت نسبت می دهد. یک آدمی با جرمهای سنگین که رسیدگی هم شده ، دستگاه قضایی به همه شان رسیده، حکم هم صادر شده نهایتا آقای بقایی چطور آزاد شده ، به چه کسی نسبت می دهید؟ یک زمانی می گویید که دستگاه قضایی چیزی شده قاضی پولی گرفته و حکم را عوض کرده اند . به کی نسبت می دهید؟ در حالیکه (درمورد آقای بقایی) همه اش دروغ است نه جرم سنگینی دارد. دکتر احمدی نژاد: جرم سبکی هم ندارد. جرمی وجود ندارد. نه جرمی وجود دارد نه سنگین است نه رسیدگی شده است نه حکمی صادر شده است تا مصلحتی بر آزادی اش باشد. عرضم این است و این را می خواهم بگویم ما در کجای کار هستیم . ایشان امروز در بازداشت هست، در وضعیت بدی هست و در موقعیت خوبی نیست. دکتر احمدی نژاد: از لحظه دستگیری تا الان اعتصاب غذا کرده است. 225 روز در بازداشت بوده است در وضعیت بد و بسیار بد. حالا آدمی این جوری دوباره رفته بازداشت خب وضعیتشان اصلا خوب نیست. حالا می گوییم مجرم هست نیست این بحث دیگری هست ولی امروز باید متوجه باشیم که اگر او آنجاست مال این جریان هست برای ما هست. بله بعضی وقتها دوستان می روند و می نشینند برای من شعر می خوانند و در وصف من حرف می زنند که آقا مثلا تو اوج فلان هستی بعد یکی دیگر را کنار می زنند اینها کمک که نمی کند هیچ نجات بخش نیست. ما را به ازای  نوع باورهایمان خواهند سنجید. روز قیامت می فرماید که هر کس فردا خواهد آمد لیا تینا فردا، فردا. همه را می گذارند کنار ، خودت چی هستی. این که من با این قوم بودم و با آن قوم بودم و زیر علم این سینه زدم، با این حزب بودم با این جریان بودم ، بهاری بودم و نبودم، احمدی نژادی بودم و نبودم و ولایتی بودم و امام زمانی بودم، اینها به کسی هیچ کمکی نمی کند. باورهای ما و مواضع ما مهم هست،  اصلا کاری ندارد که -ما از کدام جریانیم –موضع ما نسبت به آزادی چی هست؟ بروید بپرسید این سوال روز قیامت هست، که معتقدی انسان آزاد هست یا نه؟ اگر نتوانستی اثبات کنی، اثبات هم با حرف نیست واقعیتت باید حرف بزند یعنی باید به آزادی معتقد بوده باشید تا بتوانید از آزادی دفاع کرده باشید. و اگر آنجا مشخص شد که من مشایی بر خلاف ادعاهایم پای بند به آزادی نبودم در تمام جنایات در تاریخ شریک هستم. چون هر جا اگر بودم با همانها بودم. اینکه یکی می گوید من در یک تاریخی  به دنیا آمده ام  و یکی دیگر درتاریخ  دیگر فلاسفه چه می گویند، بعد یکی  زمان فرعون هست جرات ندارد حرف بزند، یکی در جمهوری اسلامی به دنیا آمده اینها را آقای دکتر در فلسفه گفتند، بعد می بینیم ادبیاتش عملش با آن آدم مساوی هستند، یعنی آدمی که زمان فرعون زندگی کرده با آدمی که انقلاب کرده و زمان ولایت فقیه زندگی کرده این ها در پیشگاه خدا از نظر حساب رسی یکسان هستند؟ اگر معتقدیم یکسان هستند بحثی نداریم چون شما آن وقت اصلا معتقد به عدالت نمی شوی ، عدالت خدا نقض می شود.  از هر کس به اندازه امکاناتی که به او دادند از او سوال خواهد شد. پدر خوب، مادر خوب، مدرسه خوب، روحانی مسجد خوب، همه چیز، دوست و آشنا و فامیل خوب اینها در میزان نتیجه ای که حاصل آمده اثر دارد، یکی با خانواده خوب به نسبت کسی که خانواده خوب نداشته است  اثرش کمتر است، چون اینها مساوی نیستند. روز قیامت از این سوال می شود که راجع به آزادی و عدالت و کرامت و ...چه می گویی. در روز قیامت از اینکه چند رکعت نماز خواندی هم سوال می شود ولی این سوال خیلی پایین است. نه اینکه نماز پایین است، روح نماز کجاست؟ روح نماز این ها است. شما چرا نماز می خوانی چون قرار است که بنده خدا باشی و بنده کسی نباشی، شما حالا هر چه می خواهی نماز بخوان اما بنده صد نفر باش این را می پذیرند؟ این فریب شیطان هست ، شیطان به بعضی ها می گوید نماز نخوانید، به بعضی ها هم می گوید چرا تو کم می خوانی. خدا آقای حائری شیرازی را حفظ کند می گفت این از آن حرفهاست. خدا رحمت کند آقای خزعلی را یکبار به من می گفت ببین این حرفهایی که  تو می زنی درست است اما تو نباید بزنی. من توی حوزه علمیه صحبت کرده بودم گفته بودم خدا مرده است می گفت تو این را گفته بودی چی می شد. حالا آقای شیرازی می آمدند تو دولت درس اخلاق می گفتند یک روز به من گفتند آقا بعضی از نماز شبها فقط برای این است که در جهنم آدم را پایین تر ببرد. حالا شما که اهل دقت و فهمید معنایش مشخص هست نماز شب که همه را نجات نمی دهد. من این مثال را برای خودم اکثرا می زنم که 17 رکعت نماز من به اندازه قنوت آن آدمی نیست که توی مسجد الاحرام نصف شب می اید نماز می خواند. زمان  قنوت نماز او 17 رکعت نماز من را شامل می شود. می گویند کیفیت ندارد نه اتفاقا خیلی هم کیفیت دارد. اشکهایش دشداشه اش را خیس می کند. ما در نماز یک ذره دلمان شکست که آن هم امیدوارم بابت خدا بوده باشد و بابت مسائل دیگر نباشد خدا را بنده نیستیم و می گوییم عجب نمازی من خواندم. بابا آن قنوتش برابر 17 رکعت نماز من است. نه اینها نیست باید دقت کنیم جریان بهار سیاسی نیست خودتان هم می دانید ولی یادمان می رود دوباره مواضع ما حزبی است، سیاسی هست، برخوردمان سیاسی هست، هنوز دنبال نفی همدیگر هستیم، یکی آن یکی را هل می دهد. این مطلب اول بود.

اما مطلب دوم این است که بهاری و غیر بهاری اینها نیست، این چیزها اسم هست، مواضع ما باید معلوم باشد، بعضی ها می گویند ما احمدی نژاد را با مشایی قبول داریم، آن یکی می گوید ما مشایی را با احمدی نژاد قبول داریم، اصلا این چه حرفی هست، یک دانه فرمانده – فرماندهی واحد هم نداریم- ما یک فرمانده واحد داریم که اینجا نشسته است (تشویق حضار). من از طرف خودم می گویم اصلا این حرفهایی تویش شرک هست این زاویه کوچیک هست و اضلاع را بکشید خیلی به هم نزدیک هستند.  برو جلو ببین کجا می روند یکی یمین  و آن یکی یسار می رود. آنهایی که رگه داشته باشند خودشان نمی بینند یک سنگ که ترک داشته باشد خودش را نمی بیند ولی آفتاب مهتاب بییند یک دفعه می بینید که ترکها خودش را نشان داد و سنگ شکست. نکند به یک جایی برسیم که سنگ وجود ما به خاطر عدم دقتها بشکند. وگرنه آن کسی که فکر می کند مشایی، مشایی اصلا کی هست؟ این نیست، احمدی نژاد نماد ماست، راهمان هست و بهترین کسی هست که این ادبیات را باز می تاباند، امروز در جامعه ایران برند هست، اسمش اسم امام زمان را همراه می آورد. اسمش مردم را همراه می آورد. اسمش کرامت و آزادی را با خودش به همراه می آورد. برداشت عامه مردم در سراسر ایران و بلکه امروز در دنیا از احمدی نژاد واحد است. دشمنش هم منتها از زاویه خودش همین را می گوید. می گوید این بیاید خطرناک هست. خب خطرش چیست همین است دیگر راست می گوید دروغ هم نمی گوید، می گوید خطرناک است، خطرناک چیست، یعنی می خواهد اینها را بگیرد و به مردم بدهد، قدرت را بگیرد و به مردم بدهد، پولها را می خواهد بگیرد و به مردم بدهد، احمدی نژاد همش  همین است، اسرائیل احمدی نژاد خطرش چیست، آمریکا احمدی نژاد خطرش چیست، اینها هست دیگر، یعنی او هم همین تعریف را از احمدی نژاد دارد، امروز دشمن هم احمدی نژاد را مثل دوست تعریف می کند منتها با ادبیاتی که منافع او توی آن ادبیات باشد، شما به یکی می گویی قاطع ، یکی می گوید حرف گوش نکن، خب هر کی دارد می گوید از یک زاویه ای دارد می گوید و یک حرف بیشتر نمی زند.

خلاصه من خواستم بگویم یک ما یاد می کنیم از برادرمان آقای بقایی دو بدون هیچ جرمی آنجاست فقط به خاطر اینکه در این مسیر موثر بوده است، همین. و گر نه در دویست و بیست و پنج روز فقط چند روز از این مسائلی که به عنوان اتهاماتش می گویند سوال کردند، شما بگویید یک هفته ، پنج روز. در دویست و بیست روز باقیمانده از این اتهاماتی که به او می دهند از او سوال نکردند، و بی هیچ جرمی آنجا بود. الان برای چه آنجاست به علت به قول شما  این جریان ، این اعتقاد و این باورهاست، من خواستم حق شناسی  و قدر شناسی داشته باشم، فردا به قولی ممکن است نوبت ایشان- اشاره به یکی از حضار– باشد. ما یادمان باشد که حق شناس و قدر شناس باشیم و نکته دوم این که این قدر این خط آن خط نکینم، بهاری و غیر بهاری نکنیم، نه اینکه آدمها با هم فرق ندارند، ملاکها را معلوم کرده باشیم. یک دوست یک چیزی می گوید آن یکی دوست چیز دیگری می گوید، این جوری و این تقسیم بندیها نیست، تقسیم بندی این هست که بنشینیم و بگوییم چی درست هست چی درست نیست، باید بگوییم این آقا یا این خانم به ازای این ملاکها، حالا یک کسی یک حرفی را می تواند بزند ، یک حرفی را نمی تواند بزند ، آن بحثش جداست، ولی گام اول آن است که باورهایمان چیست، ما راجع به آدمها قضاوت می کنیم مهم هستند، ولی قبل از این که قضاوت آشکار کنیم به قضاوت پنهانمان بر گردیم و قبل از اینکه قضاوت پنهان بکنیم، ملاکهای ما برای قضاوت خواهد بود، آن را خدا حساب می کند، یک روزی یک خانمی می گفت از اصلاح طلبها می گفتند می خواهد شما را ببیند آمد با اخم و گفتم بفرمایید اولین حرفش چه بود با عتاب من را خطاب قرار داد که تو چرا با آقای احمدی نژاد کار می کنی، گفتم خب حالا من، گفت تو حرفهایی زدی  گفتم خب نباید با آقای احمدی نژاد کار کنم؟ گفت من یک کلمه هم در موردش حرف نمی زنم. گفتم خب چرا توضیح بده که اشکال کار کجاست، تا بفهمیم نباید با آقای احمدی نژاد کار کنیم، راضی نمی شد بلاخره به زور راضی اش کردیم و یک فهرستی از اتهامات آقای احمدی نژاد خواند، از جمله تیر خلاص زدن. خلاصه اینها را خواند، من حرفهایش را نگاه کردم -این را می خواهم بگویم و برای این این خاطره یادم آمد- حرفهایش را نگاه کردم از باطن حرفهایش خوشم آمد چون حقیقت این نبود که او گفته بود آقای احمدی نژاد تیر خلاص زده است، یا به مردم گفته است خس و خاشاک، و چیزهای دیگر. من اینها را دیدم گفتم که اینها که همه اش مواضع ماست که، من به او گفتم ما خیلی با هم نزدیکیم، آن چیزهایی که تو را عصبانی کرده، واقعا من را عصبانی می کند، معلوم شد که ما خیلی به هم نزدیکیم، گفتم پس چرا من و شما اینقدر فاصله داریم، گفتم من یک سوال حالا دارم، این مواضعی که اعلام کردی و حالا گفتی و به خاطر همین ها هم خشم داری، اگر به این نتیجه برسی که این مواضع را آقای احمدی نژاد دارد و همین چیزهایی که شما را عصبانی کرده ایشان را هم عصبانی می کند، اول که اصلا راه نمی داد و می گفت حرفش را نزن. گفتم حرف چی را نزنم در مواضع که مشترکیم، گفتم فرق ما این است که یک اطلاعاتی از آقای احمدی نژاد شما دارید و یک اطلاعاتی از آقای احمدی نژاد من دارم، برداشتی که من از اقای دکتر احمدی نژاد دارم با برداشتی که شما از آقای احمدی نژاد دارید فرق می کند، شما او را گذاشتی کنار دیوار به خاطر آن اطلاعات می خواهی اعدام کنی من به خاطر اطلاعاتم به عنوان قبله و مظهر ایمان به آن نگاه می کنم، مظهر همه آن چیزهایی که شما به آن عشق می ورزی به آن نگاه می کنم. فرق من و تو این است که من و تو الان در مصداق با هم اختلاف داریم، ما در مصداق با هم اختلاف داریم در اصول که اختلاف نداریم، ظلم به مردم بد است، توهین به مردم بد است، کرامت موضوع مهمی است، آزادی مهم هست، اینها را یک بار برایش فهرست کردم، گفتم این بند اول که گفتی ریشه اش این است، بند دوم که گفتی این هست، بند سوم که گفتی این هست، ما که در بست در خدمتیم فقط یک درخواست از شما دارم، گفتم حالا یا جلسه ای که حوصله دارید بیا بنشینیم اطلاعاتمان را با هم تبادل کنیم، ببینیم ته ماجرا آن چیزی که شما از آقای احمدی نژاد برداشت می کنی درست هست، یا نیست. یک کم مقاومت کرد جلسه بعد آمد نرم تر شد، جلسه بعد  آمد نرم تر شد، اتفاقا یک روزی آقای احمدی نژاد که کم آنجا می آمد، آمد جنت مکان خلد آشیان(خنده حضار) اتفاقا هر دو سه ماهی که ایشان می آمد سر می زد، یک روز اتفاقا ایشان در اتاق سمت راست نشسته بودند و داشتیم بحث می کردیم آقای دکتر آمدند در را تکان دادند دیدند که من دارم با کسی صحبت می کنم من عمدا گفتم آقای احمدی نژاد بود، چنان لبخندی درش شکل گرفت. حالا این را می خواستم بگویم این که ما چه حزبی هستیم و چه می گوییم ملاک نیست، ملاک این است که موضع ما چی هست، و الا دم از آزادی که همه ما می زنیم، دم از کرامت که همه می زنیم، ولی واقعا کی به این پایبند هست، این را واقعا باید مراقبت کنیم، این که ما همدیگر را دفع می کنیم این آن را دفع می کند، آن این را دفع می کند، این کار درستی نیست اما تفاوتها را هم باید جدی بگیریم، این هم نیست که همه باشند ، خب باشد همه مردم باید باشند، حق حیات دارند و حق اجتماع دارند، حق حضور دارند، اما اگر قرار باشد که به عنوان نماد احمدی نژادی یا بهاری شناخته شود، باید مواضعش این باشد، باید باورهایش این باشد، باید انسانها را دوست بدارد باید مردم را دوست بدارد باید انقلاب را دوست داشته باشد، حالا من نگاهم به آقای جعفری افتاد تعجب کردم یادم هست ایشان آمدند گفتند که اصلا اینها ضد انقلاب هستند، گفتند اصلا من خیلی از این رجال را ضد انقلاب می دانم، گفتم خب اگر ما اکثر رجال را ضد انقلاب بدانیم نظام را چطور تعریف می کنیم، سخت می شود و بعدا دچار مشکل می شویم، این را هم به شما بگویم که بیرون کارهایی را هم انجام می دهند حالا من به شما بگویم که جریان بهار هیچ ربطی به خشونت ندارد، به کارهای خارج از ادب ندارد، بعد هم اگر کسی می خواهد بیاید صحنه سیاست یک تحرکی داشته باشد باید یک تخصصی داشته باشد، از روابط بین الملل و داخلیها این ها را بشناسد، چون اگر نشناسد خطرش این است که این فردا نفوذی دشمن را نمی تواند تشخیص دهد، بنابراین هر جریان و هر گروهی که می خواهد کاری بکند، باید مراقبت بکند.

بنابراین من اینجا عرض می کنم هر کس در این مسیر از آقای احمدی نژاد عقب تر باشد گناه کار است، و یک گام جلوتر باشد کلهم موضوعیتش منتفی است، هیچ کس حق ندارد از آقای احمدی نژاد (جلو یا عقب) باشد، البته همه انسانها حق دارند هر طور می خواهند باشند اما اگر کسی ادعای حضور در جریانی می کند که نمادش احمدی نژاد هست حق ندارد از احمدی نژاد جلو بزند و مدعی آزادی و سیاست و مبارزه و این حرفها باشد، هر کس هر حرفی را به من نسبت بدهد من ماموریتم این است از این جریان کسی خشونت نخواهد دید، این جریان معتقد به ارتقا سطح اگاهیها، فهم، درک، رشد است، ما در داخل ساختار نظام جمهوری اسلامی هستیم هر ایرادی هم که داریم، درون خود ساختار داریم و معتقد به اصلاح درون ساختاری هستیم، حالا یک وقتی فرصت کردم خواهم نوشت من معتقدم بزرگترین خیانت را آنها خواهند کرد که جلوی اصلاح را درون ساختار خواهند گرفت و می گیرند، چرا برای اینکه آنها راه را برای آمریکا و دشمنان باز خواهند کرد، این امری هست که همین الان هم درکش سخت نیست، کسانی که امروز فرصت دادند به مردم که رای و نظر مردم عملیاتی بشود راه نجات و صلاح و فلاح را داشتند و اگر کسانی جلوی این بایستند به هر اسمی، به اسم پذیرش کد خدایی جهان باشد یا به اسم خود خدا باشد، اگر راه مردم را سد بکنیم راه اسلام را سد بکنیم این راه راه نفوذ دشمن و دخالت  در تعیین سرنوشت دشمن را باز خواهد کرد. از این خیانت بزرگتر هم داریم نداریم آن وقت دیگر مغازه نیست کل پاساژ را باید بدهید برود. عذرخواهی می کنم و از اینکه حوصله کردید تشکر می کنم. تشویق حضار 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
طراحی شده توسط رضا