جوابیه به این صحبت جناب آقای غلامی : نه تنها دیدگاه های آنها با ولایت فقیه سازگاری ندارد، بلکه از دهن کجی به دستورات ایشان و اعتراض به ولایت فقیه که نمادهای بارز آن در بعضی رفتارهای خاصشان کاملاً مشهود است، نیز نمی توان باورمندی آنان به ولایت فقیه را پذیرفت و دیر نخواهد بود که رویکرد منافقانه به ولایت فقیه هم تمام می شود و ستیز با ولی فقیه عیان خواهد شد.
جناب آقای غلامی شما که داعیه ولایی بودن دارید جواب بدهید
چرا نشنیدید صحبتهای ولی را؟ ( برای اینکه یادتان بیایدیا اصلا برای اولین بار ببینید صحبتهایی که ولی فرمود و مدعیان ولایت نشنیدند را با هم مرور می کنیم)
1- موضوع معاون اولی مهندس مشایی
حرفی که شنیده نشد: رهبر انقلاب، ۳ مرداد ۱۳۸۸:رهبر معظم انقلاب روز سوم مردادماه در جمع قاریا ن قرآن، از فضای تهمت و اختلاف انتقاد کردند و تلویحاً خواستار پایان حملات به مشایی شدند:
«من مى بینم در همین قضایاى سه چهار روز اخیر باز بعضىها هى میخواهند اختلافها و شکافها را بیشتر کنند؛ نه، نباید اختلاف به وجود بیاید؛ همه با هم برادرند، همه با هم همکارى باید بکنند؛ همه باید براى ساختن کشور به یکدیگر کمک بکنند. به کسى نباید بیهوده تهمت زد؛ کسى را نباید به خاطر یک امر، از همۀ آن چیزهاﺋﻰ که صلاحیت محسوب میشود، انسان او را نفى بکند. با انصاف باید بود؛ با انصاف باید عمل کرد؛ با انصاف باید حرف زد. خداى متعال در مورد دشمنان میگوید «و لا یجرمنّکم شنآن قوم علی الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوی»؛ اگر با کسى دشمنید، این دشمنى موجب نشود که نسبت به او ﺑﻰ انصافى کنید، ﺑﻰ عدالتى کنید؛ حتّى نسبت به دشمن؛ حالا آن که دشمن هم نیست. ﺑﻰ عدالتىها را همه کنار بگذارند؛ ﺑﻰ انصافىها را همه کنار بگذارند؛ همه در زیر پرچم نظام اسلامى و جمهورى اسلامى جمع بشوند؛ اصولى وجود دارد، به آن اصول همه پایبندى خودشان را اعلام بکنند. در کنار هم باشند، اختلاف سلیقه هم باشد. چه اشکال دارد؟»
2- حجاب
حرفی که از سوی مدعیان ولایت شنیده نشد : چند ماه بعد از جنجالهای به وجود آمده در پی سخنان تلویزیونی رئیس جمهور ( ۲۵ شهریور)، رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، پیرامون وظیفۀ دولت در زمینه حجاب چنین گفتند:
«همه وظیفه دارند که در برابر این هنجارشکنىهاى دینى که در این سایتها و در این اظهارات مشاهده میشود و این فرقهسازىهاﺋﻰ که وجود دارد، و این هنجارشکنىهاى اخلاقى و جنسى که انسان مشاهده میکند و از این قبیل چیزها، بایستند… مسئولیت به عهدۀ کیست؟ آیا به عهدۀ دولت است؟ به تنهاﺋﻰ، نه. دولت البته مسئولیتهاﺋﻰ دارد. من خودم بارها به شوراى انقلاب فرهنگى در دورههاى مختلف گفتم که شما نمی توانید خود را از متدین کردن مردم و وظیفهاى که در این راه دارید، برکنار نگه دارید. اینها مخالف بودند. آن جریانهاى بداخلاق مخالف بودند، میگفتند نه، این دینِ دولتى میشود. من معتقدم دولت در این زمینه وظیفه دارد، اما وظیفۀ دولت چیست؟ وظیفۀ دولت درست کردن عقاید مردم است؟ نه. وظیفۀ دولت زمینهسازى است؛ وظیفۀ عملیاﺗﻰ و میدانی به عهدۀ روحانیت است، به عهدۀ زبدگان است، به عهدۀ نخبگان حوزه و دانشگاه است. این وظیفۀ میدانی است. من امروز نگاه میکنم جاى این مجموعۀ مکرم دینى و علمى را در خیلى جاها خالى مىبینم.»
حدود دو ماه بعد ( ۶ آبان)، آیت الله خامنهای در دیدار دوم با جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به انتقادات برخی حاضرین در جلسه درباره بی توجهی برخی از مسئولین به حجاب فقهی گفتند:
«من این مطلب را قبول ندارم؛ مسئولان امروز همۀ حجاب فقهی را قبول دارند ولی اختلاف سلیقه در تاکتیکهاست.» «فرضا دختری که حجاب کاملی ندارد اما شب قدر یا در مجلس دعای کمیل شرکت و به درگاه خداوند تضرع میکند و یا در راه پیمایی ۲۲ بهمن تصویر امام را میگیرد نمی توان گفت که بی دین است، بلکه نمی داند حجاب اسلامی چیست که باید او را توجیه کرد.
باید در باب حجاب کتاب نوشت و از طرق مختلف مانند فیلمهای تلویزیونی حجاب را تبیین و افراد ناآگاه را ارشاد کرد.»
رهبر معظم انقلاب کمتر از یک سال بعد ( ۱۹ مهر ۹۱ ) بار دیگر بر برخورد مهربانانه با زنان بدحجاب تأکید کردند و اشاره کردند که بسیاری از این زنان متعلق به جبهۀ انقلاب اسلامیاند:
خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید. با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیه» که ظاهرا عبارت است از «مداراة الناّس» مدارا کنید. ممکن
است ظاهر زنندهاى داشته باشد؛ داشته باشد.
بعضی از همینهایی که در استقبال امروز بودند و شما – هم جناب آقای مهماننواز، هم بقیه آقایان – الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهای ین حقیر باطن است؛ نمیبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که مینمایی هستی»؟
ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم میکند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.»
3- مربوط به همایش شورای عالی ایرانیان خارج از کشور و اعتراضاتی که به مسائل مالی، امنیتی، سیاسی و اخلاقی آن شد.
روز بعد (1 تیر)، نامه انصراف نمایندگان از استیضاح وزیر خارجه در صحن علنی مجلس قرائت شد و استیضاح منتفی شد. همین روز، رهبر انقلاب در دیدار با رئیس و جمعی از نمایندگان مجلس به شدت از دو دو کردن برخی از نمایندگان مجلس در جلسه علنی دیروز اظهار ناراحتی و نگرانی کردند. ایشان گفتند:
حرفی که شنیده نشد : «شما میتوانید به رئیس جمهور تذکر بدهید، سؤال کنید، استیضاح کنید ولی نمیتوانید به هیچ کس توهین کنید، به خصوص به رئیس جمهور. رئیس جمهور یک مقام محترم است در قانون اساسی، نگاه به سابقه بکنید، همیشه روسای جمهور در مجالس مخالفینی داشتهاند، کی اینطور به رئیس جمهور توهین کردند؟ این رفتار اهانت آمیز ظلم بود، ناحق بود، گناه بود. نگرانیام نسبت به مجلس بود، حقیقتاً نگران خود مجلس شدم، این چه وضعی است که مجلس که نمونه فضائل مردم معرفی شده است، «دو- دو» کند و نگذارد کسی حرفش را بزند، من چند بار تا حالا به آقای لاریجانی گفتم که جلوی این کار را بگیرد، «دو- دو» یعنی چه؟ همین مانده که یقه یکدیگر را بگیریم و بر سر و کله هم بزنیم مثل برخی کشورهای دنیا، من جدا نگران شدم، چه کار کنیم؟ علنی بگوییم که مجلس ظلم کرد و خلاف عدل کرد و گرفتار رذیلت شد، آن وقت مردم دلسرد میشوند و در انتخابات شرکت نمیکنند، اگر مجلس بخواهد به سمتی برود که کسی حرفش را نتواند بزند، خواه رئیس جمهور باشد یا هرکس دیگری، حرفش را نتواند بزند، چه خواهد شد؟… دیروز وقتی دو- دو کردند، آقای لاریجانی باید صحبت آقای رئیس جمهور را متوقف میکرد و به جماعت اقلیتی که دو- دو میکردند، حمله میکرد، این کارها مجلس را جلوی مردم بی آبرو میکند، اینها که دو- دو میکنند از نظر تعداد اقلیت هستند، باید این اقلیت را به مردم معرفی کنید. من اصلاً اعتراض ندارم که چرا رای دادید یا ندادید، این تکلیف شماست که رأی بدهید یا ندهید. برخورد با یک مقام دو جور است، نماینده قانونا حق دارد حرفش را بزند، منطقی و به دور از تهمت و جنجال حرفش را بزند، منتقد هستید از دولت، از رئیس جمهور، میتوانید بگویید، حرفتان را بزنید و علاج جویانه وارد میدان شوید. البته یک جور هم برخورد خصمانه و کینه ورزانه است، معلوم است میخواهد ناخن بزند… مجلس میتواند بگوید همه حرفهای یک فردی را قبول ندارد، حتی ممکن است آن فرد غیرمنطقی هم بگوید، مهم نیست، مردم میفهمند غیرمنطقی است، ولی آن فرد باید بتواند حرفش را بزند، این درست نیست که مجلس بنا کند هو کردن… شما میخواهید بگویید مجلس با رئیس جمهور همراه نیست، خوب رای ندهند، حرفش را نپذیرند، حق که ندارند به او توهین کنند… من به آقای لاریجانی گفتم یک وقت شما کار خلافی میبینید و خلاف مصلحت میدانید، باید جوری برخورد کنید که مصلحت بزرگتری ضایع نگردد.»
حرفی که شنیده نشد: رهبر معظم انقلاب اوایل تابستان ۹۰ درباره حفظ آبروی متهمان گفتند: «خب، قوهى قضائیه با متهم مواجه است. یک نفرى متهم به یک معنائى میشود؛ قوهى قضائیه وظیفه دارد از راههائى که قانون معین کرده، برود تحقیق کند، تفحص کند و مشخص کند که این اتهام وارد است یا وارد نیست. صرف متهم شدن که جرم نیست. به هر کسى ممکن است یک اتهامى وارد شود. تا وقتى که از طریق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بیرون قوه، نه در تریبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، کسى حق ندارد آبروى یک مسلمانى را ببرد؛ این بسیار مسئلهى مهمى است. بعضى اوقات انسان مىبیند روى قوهى قضائیه فشار مىآورند که آقا افشاء کنید. نه آقا، هیچ لزومى ندارد افشاء کردن. در موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازاتشونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصى است، مال همهجا نیست. بخصوص وقتى که در فضاى جامعه روحیهى تعمیم وجود دارد که یک چیزى را به غیر مورد خودش تعمیم میدهند، اینجا انسان خیلى باید احتیاط کند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبایستى کسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نباید قرار داد؛ چون وقتى گفتید متهم است، افکار عمومى تفکیک نمیکند بین متهمى که هیچ گناهى نکرده است، با آن کسى که شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض کردم، مگر یک موارد خاص؛ «و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین». چند موردِ اینجورى داریم. حتّى اگر چنانچه فرض کنیم یک نفرى جرمى هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است – فرض کنید رفته زندان – چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر کنیم تا بچهى این آدم که دارد مدرسه میرود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادىشان را ادامه دهند؟ خب، جرمى کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزى بشود؟ این از نکات بسیار مهمى است. البته مخاطب این حرف فقط قوهى قضائیه نیست؛ مسئولان قوه، خارج قوه، رسانهها مخاطباند.»
حرفی که شنیده نشد: رهبر معظم انقلاب، اوایل تابستان سال ۸۹ و پیش از این ماجرا، همه را به اخلاق دعوت کرده بودند. ایشان گفته بودند: «من بارها گفتهام: ظلم نکنیم. این هم یکى از آن اساسىترین کارهاست. ظلم چیز بدى و چیز خطرناکى است. ظلم فقط این نیست که آدم توى خیابان به یکى کشیده بزند. گاهى یک کلمهى نابجا علیه یک کسى که مستحقش نیست، یک نوشتهى نابجا، یک حرکت نابجا، ظلم محسوب میشود. این طهارت دل را و طهارت عمل را خیلى بایستى ملاحظه کرد. من این را به نظرم یک جائى گفتم. پیغمبر اکرم ایستاده بودند یک کسى را که حد رجمِ زنا را بر او جارى میکردند، میدیدند؛ بعضىها هم ایستاده بودند؛ دو نفر با همدیگر حرف میزدند؛ یکى به یکى دیگر گفت که مثل سگ تمام کرد و جان داد -یک همچنین تعبیرى- بعد پیغمبر به سمت منزل یا مسجد راه افتادند و این دو نفر هم همراه پیغمبر بودند. در راه که میرفتند، رسیدند به یک جیفهى مردارى -به یک مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چه بود- که مرده بود و آنجا افتاده بود. پیغمبر به این دو نفر رو کردند و گفتند: گاز بگیرید و یک مقدارى از این میل کنید. گفتند: یا رسولاللَّه! ما را تعارف به مردار میکنید؟! فرمود: آن کارى که با آن برادرتان کردید، از این گاز زدن به این مردار بدتر بود. حالا آن برادر که بوده؟ برادرى که زناى محصنه کرده بوده و رجم شده و اینها دربارهاش آن دو جمله را گفتهاند و پیغمبر اینجور ملامتشان میکند! زیادتر نگوئید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابى هستیم، بنابراین هر کسى که از ما یک ذره - به خیال ما و با تشخیص ما- کمتر است، حق داریم که دربارهاش هر چى که میتوانیم بگوئیم؛ نه، اینجورى نیست.»
4- طرح ایدهی مکتب ایران از سوی مشایی و سخنان بعدی احمدینژاد درباره ایران و هویت ایرانی، برداشتها و سخنان منتقدین و دیدگاه برخی شخصیتهای انقلاب اسلامی در باب هویت ملی و اسلام.
حرفهایی که هرگز شنیده نشد: رهبر معظم انقلاب چند هفته پس از طرح مکتب ایران و منتشر شدن انتقادات (۸۹/۵/۳۱) در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که از «نزدیکان رئیس جمهور» انتقاد شدیدی میکرد، تلویحا این موضوعات را «فرعی» دانستند و گفتند: «ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى – فرعى کنیم. مسائل درجهى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که میشود، نگیرد..»
آیتالله خامنهای یکماه بعد نیز بر لزوم تحقق بخشیدن وحدت «در عمل» سخن گفتند و بار دیگر به مسائل اصلی و فرعی اشاره کردند: «گاهى انسان مشاهده میکند از یک نفر به خاطر یک کارى، به خاطر شخصش، به خاطر یک اظهارى، یک دلخورىاى پیدا میکنیم، بعد این دلخورى سایه مىافکند بر همهى رفتار ما؛ این درست نیست. باید مشترکات را نگاه کرد، نقاط اصلى را باید پیدا کرد. بعضى از این مسائلى که ماها مطرح میکنیم و رویش تکیه میکنیم، حقاً و انصافاً مسائل اصلى نیستند، اینها مسائل اصولى نیستند. مسائل اصولىترى وجود دارد که بر آنها باید تکیه کرد… مسائل اصلى را باید شناخت و مسائل فرعى را اصلى نکرد؛ نه اینکه مطرح نکرد؛ نه، مسائل فرعى هم باید طرح شود؛ همهى جزئیات باید طرح شود؛ اما اصلى نشود و ملاک مخالفت و موافقت قرار نگیرد. ملاک موافقت و مخالفت، صراط مستقیم حق است، اسلام است، تشرع است، تدین است، پایبندى به مبانى انقلاب است، پایبندى به آرزوهاى امام و اهدافى است که امام ترسیم کردند؛ مقابلهى با مستکبرین است، بدبین بودن به مستکبرین است.»
دولت نمیخواهد مکتب ایران را در برابر اسلام علم کند
ایشان همچنین در دیدار با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (۶/۸/۸۹) تقابل دیدگاه دولت با گفتمان اسلام و انقلاب را نادرست دانستند: «این دولت جهتگیریاش جهتگیری درستی است؛ اگرچه خطاهای گوناگونی هم در جاهای مختلفی دارد. حالا مثلا فرض کنید همین مسئله ایرانیگری و اینها که آنروز اشاره فرمودید. من واقعا نفهمیدم که اینها حقیقتا دنبال ایناند که حالا یک چیزی را در مقابل اسلام علم کنند. البته بدم میآید از این کاری که میکنند. دیروز هم همین آقایی که مسئول این چیزهاست، سر ناهار پیش من آمده بود و یک چیزی مطرح میکرد. گفتم آقا اینقدر ایرانیگری، ایرانیگری نکنید. یک تشری هم آنجا به او زدم، از این کار خوشم نمیآید؛ اما اینکه اینها واقعا میخواهند یک مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلام علم کنند، من واقعا این را نمیفهمم. با ملاحظه قرائن گوناگون در کارهای اینها، این بهدست نمیآید.»
آیتالله خامنهای یکسال پس از طرح شدن مکتب ایران و انتقادات و جنجالهای بسیار بر سر آن، در دیدار با هیئت دولت، به طور ضمنی از تکیه بر ایران دفاع کردند. ایشان گفتند که «در زمینهى علاقهى به ایران، علاقهى به کشور و گرایش به ایران» روی زبان فارسی که «نماد ملیت ایران» است و همچنین «ایران بعد از اسلام» تکیه شود، چرا که ایران بعد از اسلام افتخارات بیشتر و مستندتری دارد.
به طور خلاصه، رهبر انقلاب طرح مکتب ایران را علیرغم انتقاداتی که به آن وارد است مسألهای «فرعی» عنوان کردند که نباید بزرگنمایی شود و به مسأله «اصلی» تبدیل شود؛ نظرات ایشان درباره ایران و ملیت به طور خلاصه اینچنین بود:
ملیت و ملیگرایی به معنای دوست داشتن وطن و افتخار کردن به آن (ناسیونالیسم مثبت) مقدس و لازم است
اولین احساس ضداستکباری اعتقادات اسلامی نیست بلکه هویت ملی است و استکبار دشمن هویت ملی ما است
ایران بیش از هر ملت دیگری در فهم و گسترش اسلام نقش داشته است و هویت ملیاش آمیخته با اسلام است
پایگاه اسلام انقلابی امروز ایران است و این به دلیل قابلیتهای ملت ایران است
زبان فارسی زبان انقلاب و اسلام راستین است و ظرفیتهایی بیش از زبان عربی دارد و باید در جهان گسترش پیدا کند
پس از انقلاب اسلامی به هویت ملی ایرانی اهتمام ورزیده شد
اما همانطور که خواندیم شخصیتهای سیاسی تا مدتها بهتندی و بهطور گسترده به نقد سخنان احمدینژاد درباره ایران و ملیت پرداختند. در میان سخنان منتقدین این محورها به چشم میخورد:
هویت ایرانی و ملیت نه ارزشی دارد و نه کارساز است
این سخنان شرکآلود و به معنای جایگزین کردن ایران به جای اسلام و دعوای ناسیونالیسم و اسلام است
این سخنان نوعی تعصب و برتریجویی نژادی است
این سخنان همان سخنان رژیم پهلوی، سلطنتطلبها و ملیگراهاست.
این سخنان همسو با استکبار و آمریکا است
این سخنان به ضرر وحدت اسلامی و جرم علیه امنیت ملیست
طرح مکتب ایران برنامهریزیشده و برای برپایی فتنهی عظیمی در آینده است.
5- عزل وزیر اطلاعات و ابقای وی با دستور رهبری، خانهنشینی احمدینژاد، انتقادات و نقلقولهای شخصیتهای سیاسی و دینی و رهبر انقلاب.
6- حرفی هایی که شنیده نشد: « شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیهاى که آنچنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود – سر مسئلهى اطلاعات و امثال اینها – چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیلها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاههاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بىپایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانهاند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشستهاند که یک بهانهاى پیدا کنند، هر جور میتوانند، حمله کنند. میدانند که دولت مشغول تلاش و فعالیت و خدمت است. خب، واقعاً در کشور دارد خدمت انجام میگیرد. هر جا خدمت باشد، هم مردم طرفدار هستند، هم رهبرى طرفدار است. ما که راجع به شخص قضاوت نمیکنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار میدهیم. آنجائى که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست. و بحمدالله امروز کار دارد انجام میگیرد. مسئولین دولتى هم حقا و انصافا دارند تلاش میکنند؛ هم اعضاى دولت، هم بخصوص خود رئیس جمهور. اینها شب و روز ندارند؛ من مىبینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها براى کشور خیلى باارزش است.
بندهى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیهى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تقویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تقویت مصلحت را بگیرد. این، مسئلهى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مىافتد؛ اما مخالفین، دشمنان بیرونى، تریبوندارهاى بینالمللى، بوقهاى تبلیغاتى، از همین مسئله استفاده میکنند براى اینکه فضاى تبلیغاتى را شلوغ کنند.
عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟ نه، دستگاه بحمدالله دستگاه مقتدرى است، مسئولین مشغول کارشان هستند، رهبرى هم که بندهى حقیر هستم با همهى حقارت، خداى متعال کمک کرده، ما در مواضع صحیح خودمان محکم ایستادهایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوهى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذرهاى منحرف شود. تا مردم عزیزمان اینجور با شور، با شعور، با بصیرت، با عزم راسخ در میدان هستند، لطف الهى شامل است.»
رهبر انقلاب در سوم اردیبهشت: «متأسفانه برخوردی که برخی روزنامهها با این سخنان کردند، بهجای القای آرامش در کشور، القای دوگانگی و دعوا را میکرد… نباید به گونهای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است.»
رهبر انقلاب در دهم اردیبهشت ماه: « هرگونه ناهماهنگی و رقابت منفی، برای کشور بسیار مضر است… باید از هر کار و اقدامی که موجب پایکوبی و جنجال دشمنان میشود، و دوستان را نیز ناراحت میکند، پرهیز شود.»
رهبر انقلاب پیشتر در ۱۴خرداد۹۰ گفته بودند: «اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شدهایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهاى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم.»
رهبری یکماه بعد و پس از دستگیریهایی که ذکر شد نیز، در دیدار با فرماندهان سپاه، این نهاد را از «کارهای غیرمفید و مضر» و «هو و جنجال و اختلافات سیاسی» بازداشتند: «مراقب باشیم دستگاههاى انقلاب سرشان گرم کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئله اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مىآید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه هر کسى است که دفاع کند… کما اینکه در سال ۸۸ دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلافنظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.
… من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقهمندم و معتقدم به مسئلهى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئلهى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بهخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقهاى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. حالا شماها الحمدلله همهتان بصیرید، آگاهید، لابد از جریانات خبر دارید و الان همین اوضاعى را که توی کشور هست، مىبینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاههاى خارجى چه خوشحالىاى میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند؛ آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطهى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند… اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند.»
7- بیان اینکه : شخصیتهایی ارتباط نزدیکی با رهبری دارند، رهبری از آنها تقدیر کرده است و یا خود منصوب رهبریاند (شما در نظر بگیرید بعضی مادحین که حتی حکم قتل رئیس جمهور وقت را صادر کردند، یا آن هایی که او را بزرگترین خطر اسلام دانستند) . به همین دلیل ممکن است این گمان به وجود آید که رهبری آنها را مأمور روشنگری و برخورد با «انحراف» کرده است و در جلسات خصوصی نظرات صریحتری درباره موضوع را با آنها در میان گذاشته است.
حرفی که در مورد مامور کردن افراد توسط رهبری و ادعای روشنگری توسط آنها گفته شد و اصلا شنیده نشد: «مبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجرا کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهاى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.
مدعیان محترم ولایی بودن موارد بالا نمونه هایی است از عدم تمکین شما از امر رهبری .... پس شماها که چنین پرونده حالا نمی گویم سیاهی از ولایت پذیری دارید لطفا لطفا نگویید که احمدی نژاد جلوی ولایت ایستاد که دیگر دیگر حنای ولایت پذیریتان در نزد من یکی اصلا رنگ ندارد از اول هم نداشت .....