زان یار دلنوازم (پیش به سوی بهار)

در این وبلاگ دلنوشته ، سخنرانی و صوت مرتبط با دکتر احمدی نژاد گذاشته می شود

در باره فرزند ملت 3


7
در شروع سفرهاى استانى،دکتر مى خواست با هواپیماى عمومى سفرکند.
چند بارهم همین کار را کرد.و با مردم عادى رفت.
در سفرهاى خارجى هم همین طور بود.
اما به خاطر این که تیم حفاظتى سخت گیرىزیادى مى کردند، براى رعایت حال مردم مجبور شد با پروازهاى اختصاصى این سفرها را برود.
8
زمانى که دکتر شهردار بود، یک بار سرِ ناهار یکى از بچه ها از دکتر پرسید چرا از خانه غذا مى آورد و اگر غذاىِ شهردارى شبهه دار است ما هم مصرف نکنیم!
دکتر جواب سر بالا دادکه نه شما بخورید. آن روز غذاىِ شهردارى قیمه بود. یک دفعه سه تا مهمان دیگر به جمعمان اضافه شدند و نشستند سر سفره. خدمت کار رفت و این بار کوفته آورد. 
دکتر تا غذا را دید صدایش بلند شد که: چرا دو جور غذا؟! خدمت کار آمد دم گوش من وگفت قیمه تمام شده بود. رفتم از ساختمان دیگر غذا بیاورم. غذاى آنها هم کوفته بود.
قضیه را به دکتر گفتم. سکوت کرد و دیگر چیزى نگفت.
9
به محض این که در ساختمان شهردارى مستقر شد، اتاقش را تحویل گرفت و فضاى آنجا را دید، حتى یک دقیقه هم صبر نکرد. 
از اتاق آمد بیرون و رفت در اتاق مدیرکل نشست. 
اتاق مدیر کل شد اتاق شهردار، اتاق 160 مترى شهردار با آن همه دکوراسیون شیک و گرانقیمت هم شد موزه ى عبرت.

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
طراحی شده توسط رضا