زان یار دلنوازم (پیش به سوی بهار)

در این وبلاگ دلنوشته ، سخنرانی و صوت مرتبط با دکتر احمدی نژاد گذاشته می شود

شب قدر و من و دکتر احمدی نژاد

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر واجعلنا من خیر اعوانه وانصاره و المستشهدین بین یدیه

حق شب قدرست در شب ها نهان/تا کند جان هر شبى را امتحان

نه همه شب ها بود قدر اى جوان/نه همه شب ها بود خالى از آن

مولوی

برا  افطاری و احیای شب قدر از طرف دوستان بسیار عزیزم دعوت می شوم . من که این روزها به خاطر سفر پدر و مادر تنهام با طیب خاطر دعوتشون رو می پذیرم و قبل از افطار خودم رو می رسانم موسسه فرهنگی که دوستان با همت مردانه شان فراهم کرده اند و دارند کارهای شهدایی می کنند . یک سالی می شود گمانم موسسه آفتابی نشده ام تا می رسم بچه ها می ان سراغم از دیدنشان بسیار خوشحال می شوم مخصوصا از دیدن فاطمه . 

از اوضاع و احوال و کار و بارش می پرسم. می گوید  رفته است حوزه و دارد آنجا می خواند و بعد می گوید هنوز دارد اتحادیه انجمن های اسلامی می رود تا اسم اتحادیه می آید یاد آیت الله حائری شیرازی می افتم که زنجان هستند دهه دوم را و اطلاعیه سخنرانی شان را دیده ام که قبل از ظهر 10 تا 12 اتحادیه سخنرانی دارند . می گویم فاطمه سخنرانی آیت الله را برایم گیر می آوری می دانی که خیلی برایم مهم است من آیت الله را دوست دارم چون ندیده ام دکتر احمدی نژاد را تخریب کند. فاطمه تا اسم دکتر را از زبان من می شنود شروع می کند که من گیجم در مورد دکتر یک عده تعریفش می کنند یک عده می کوبندش همه هم مثبت . با اطمینانی که شکر خدا در مورد دکتر دارم می گویم سعی کن از بند شدن به آدمها دوری کنی و خود حق را بشناسی . می گویم برای همه تهمتها و شبه ها جواب هست .  

سعی می کنم بحث را همینجا تمام کنم فاطمه را رد می کنم برود پی کارش و خودم یاد جز ناتمام قرانم می افتم تا اما صفحه ای خوانده یا ناخوانده با هیجان پیدایش می شود: وای ببین تو این چی نوشته. 

در دستش کتاب پسرک فلافل فروش زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری است. 


صفحه ای را باز کرده و برایم می خواند: با آن بدن نحیف اما همیشه اهل کار و فعالیت بود. هادی هیچ گاه احساس خستگی نمی کرد. تا اینکه بعد از پایان اردوی جهادی به تهران آمدیم. فعالیت بچه های مسجد در منطقه پیرا شگفت مورد تحسین مسئولان قرار گرفت. قرار شد از بچه های جهادی برتر در مراسمی با حضور رئیس جمهور تقدیر شود. راهی سالن  وزارت کشور شدیم . بعد از پایان مراسم و تقدیر از بچه های مسجد،  هادی به سمت رئیس جمهور رفت. او توانست خودش را به آقای احمدی نژار برساند و از دور کمی با ایشان صحبت کند. اطراف رئیس جمهور شلوغ بود. نفهمیدم هادی چه گفت و چه شد. اما هادی دستش را از روی جمعیت دراز کرد تا با رئیس جهمور، یعنی بالاترین مقام اجرایی کشور دست بدهد، اما همینکه دست هادی به سمت ایشان رفت ، آقای احمدی نژاد دست هادی را بوسید!
رنگ از چهره هادی پرید. او که همیشه می خواست کارهایش در خفا باشد و برای کسی حرف نمی زد، اما یک باره در چنین شرایطی قرار گرفت. 
لبخندی می زنم و می گویم وای فاطمه عالیه . 
بعد نماز و افطار هر کس مشغول کاری است تا برنامه شروع شود. باز یاد جز ناتمام می افتم و قرانم را باز می کنم بخوانم که خوشبختانه اعلام می کنند اول جز امروز را خواهند خواند. بعد از جز خوانی و زیارت عاشورا ،  جوشن کبیر قرائت می شود. راستش  کمی خوابم گرفته است و حال دعا خواندن ندارم مخصوصا که  روز قبلش همه دل پری ام را سر دوست عزیز دلی ام خالی کرده ام و حالا آن قدر به برکت  درد دل با دوستم این هدیه خدایی انقدر خالی ام که سر دعا دردی یادم نمی افتد که خالی شوم البته درگیر اسامی زیبای خدا و تفاوتی است که می توانند این اسامی داشته باشند و من نمی دانم . فرازهای آخر فرا می رسد خوابم گرفته و در حال چرت و خواب و بیداری به صفحه مفاتیحم که دست فاطمه است نیم نگاهی می کنم و با دوستانی که دعا را می خوانند هم نوایی می کنم که با شنیدن فراز زیر خواب از سرم می پرد : یا خَیْرَ ذاکِرٍ وَمَذْکُورٍ، یا خَیْرَ شاکِرٍ وَمَشْکُورٍ،  یا خَیْرَ حامِدٍ وَمَحْمُودٍ، یا خَیْرَ شاهِدٍ وَمَشْهُودٍ، یا خَیْرَ داعٍ وَمَدْعُوٍّ،   یا خَیْرَ مُجیبٍ وَمُجابٍ، یا خَیْرَ مُونِسٍ وَاَنیسٍ، یا خَیْرَ صاحِب وَجَلیسٍ، یا خَیْرَ مَقْصُودٍ وَمَطْلُوبٍ، یا خَیْرَ حَبیبٍ وَمَحْبُوبٍ: اى بهترین یادآور و یاد شده اى بهترین سپاسگزار و سپاس شده‏، اى بهترین ستاینده و ستوده شده اى بهترین گواه و گواهى شده اى بهترین خواننده و خوانده شده‏، اى بهترین اجابت کن و اجابت کرده شده اى بهترین انیس و مونس اى بهترین رفیق‏، و هم نشین اى بهترین مقصود و مطلوب اى بهترین دوست و محبوب/ کلمه محمود در این فراز باز مرا یاد دکتر می اندازد با خنده به فاطمه می گویم فاطمه دکتر تجلی اسم محمود خداست و لبخند می زنم ..... نمی دانم فاطمه چه حالی پیدا می کند ... یاد پوستر شب قدر کانال پوسترهای دولت مهرو عدالت  (@mehredalat)می افتم که این جملات را آورده است:  شب قدر، شب توجه به انسان کامل و امام است. ماه مبارک رمضان ماه دست دادن، پیوستن و جهت گیری به سمت امام است. آن هم با دعوتی عام. البته شیطان خیلی سرمایه گذاری می کند و روی این موضوع تمرکز دارد. حالا که به یمن حضور پر رنگ دکتر در یاد من دعای جوش کبیر را و خواستن از خدای مهربان که از آتش خلاص کند را گره می زنم به از خدا بخواهم که زودتر آن مهربان امامم را برساند و مرا از بهترین یاران و اعوانش قرار دهد و  مرا در حضور حضرتش  از آنان که به درجه رفیع شهادت می رسند قرار دهد. 
شما با دلهای پاکتان برای این دعایم آمین بگویید . 

۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
طراحی شده توسط رضا